• وبلاگ : نيستم پس مي نويسم
  • يادداشت : وجود نداشتني
  • نظرات : 5 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام....

    نمي دانستم درون ذهن خانومها هم مردي است... رهگذري خاکستري که موعود آن سلولهاي خاکسترين است.

    زهي هم انديشي!

    مگر واقعيتهاي زندگي مي گذارند كه آدم دنيايي را بنا كند بر پايه ي پندار خود؟؟

    من هم مردي را ديدم كه آرام و مغموم، سر به زير افكنده راه خود را مي رفت نه در پندار، نه در باران...

    زيبا بود