مگر واقعيتهاي زندگي مي گذارند كه آدم دنيايي را بنا كند بر پايه ي پندار خود؟؟
من هم مردي را ديدم كه آرام و مغموم، سر به زير افكنده راه خود را مي رفت نه در پندار، نه در باران...