• وبلاگ : نيستم پس مي نويسم
  • يادداشت : Manifest
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زهرا 

    زماني را شاهد قامت ديگران شدي آنگونه كه ديگر هيچ قامتي توان تسلاي شاهدت را نداشت.تنها شاهدي ماندي بي قامت.روزگار ديگري شاهد با قامتي نظاره گر قامت به جا مانده از تو بر روي آن نيمكت خواهد شد و شاهدي مي سازد بزرگتر از شاهد تو، جا مي گذارد قامتش را آنجا براي ديگري و اين قصه تكرار مي شود تا هميشه، كه هميشگي بماند بودن شاهداني بزرگ بي قامت براي همگان.

    پاسخ

    گفت: اشتباه كردي آمدي. رنج ميبري. گرچه حقيقت اين نيست اما ظاهر يك مرده را پيدا ميكنم.خودت كه درك مي كني. راه خيلي دور است. نميتوانم اين جسم را با خودم ببرم. خيلي سنگين است.گيرم عين پوست كهنه اي ميشود كه دور انداخته باشند پوست كهنه كه غصه ندارد. ها؟!!شازده كوچولو